مادرانه های من و قند عسلم

خواب شیرین...

مامان جونی میخوام امروز داستان اینکه چه خواب جالبی دیدم تا فهمیدم شما تو شیکم مامان هستی و تعریف کنم برات... 12 اردیبهشت نیمه شعبان بود که من داشتم تو خیابون قدم می زدم و به خوابی که شب قبلش دیده بودم فکر می کردم و تصمیم گرفتم برای زن عمو تعریفش کنم...  شب قبلش خواب دیده بودم که توی حمام یه آب زلالی تا زانوم پر شده بود و یه دفعه سه تا ماهی قرمز کوچولو توی آب دور پاهام چرخیدن... مامان و صدا زدم تا بهش نشون بدم این صحنه قشنگ و... . زن عمو گفت خیره ایشالا ولی ماهی توی خواب خوبه! من حتی تصورشم نمی کردم که تعبیرش یه نی نی خوشگل باشه برام... ولی انگار ناخودآگاه منتظر یه خبر و اتفاق خوب تو زندگیم بودم... تا بالاخره اتفاق افتاد ! ...
25 مهر 1397

در مسیر چیدمان...

خووووووب... یه مرحله دیگه هم پیش رفتیم!!!  دیشب با بابا جون رفتیم همون سرویس خوابی که چندین بار رفته بودیم و بررسی کرده بودیم رو خریدیم و قرار شد این هفته یا هفته دیگه تحویلش بدن... اسم مدلش تدی بود، من کلی راجع به ترکیب رنگی های چیدمان فکر کرده بودم و پرده ها رو هم با سرویس ست کرده بودم... دیگه فقط روزشماری می کنم تا زودتر برسه و هرچی تا الان برات خریدیم و بچینیم توش و بریم سراغ کم و کسری هاااا...   چه کیفی داره برای تو خرید کردن نفس مامان پ ن: این روزا همه بهم میگن چجوری میری سرکاااار... ولی خداروشکر پسر مامان اصلا اذیت نمی کنه منو (فقط خیلی لگد میزنه و بازی می کنه...منم غش می کنم از خنده ) ولی کلا خیلی حالم خوبه &n...
24 مهر 1397

تدارک اتاق شاهزاده کوچولو

حالا نوبت کف پوش اتاقته... ما تصمیم گرفتیم برای اینکه اذیت نشی  و فرش بندازیم تا وقتی با پاهای خوشگلت تاتی تاتی کردی ... یه وقت اذیت نشی روی سرامیک. با بابا بعد از کار رفتیم دنبال یه موکت خوب و نرم ... کلی وسواس داشتیم که چه جوری ست کنیم و چی انتخاب کنیم تا یه دفعه چشممون به یه مدل خورد که جفتمون خوشمون اومد و سریع خریدیمش  انقد ما ذوق داشتیم و هول بودیم که تا یه چیزی  و می خریدیم همون موقع باید تو اتاق جانماییش می کردیم... اون شبم با اینکه خسته بودیم سریع پهنش کردیم و نشستیم روش کلی رویا بافتیم با تو عشق مامان  مرحله بعدی چیه؟؟؟ فقط پرده مونده که دیگه بشه...   اتاق اختصاصی شاهزاده ما ...
23 مهر 1397

قدم به قدم...تا اومدن شاهزاده

شاهزاده کوچولوی من، این روزا من و بابا سخت درگیر آماده کردن اتاقت هستیم... بعد از کلی زیر و رو کردن مغازه های مختلف موفق شدیم یه طرحی رو انتخاب کنیم و هماهنگ کنیم بیان برای نصبش. واقعا بعد از اینکه کار نصبش تموم شد من و بابا عاشق اتاقت شدیم و دلمون ضعف رفت واسه اینکه سریعتر تو اتاقت ببینیمت... اما هنوز کلی برنامه برات داریم...
23 مهر 1397
1