خواب شیرین...
مامان جونی میخوام امروز داستان اینکه چه خواب جالبی دیدم تا فهمیدم شما تو شیکم مامان هستی و تعریف کنم برات... 12 اردیبهشت نیمه شعبان بود که من داشتم تو خیابون قدم می زدم و به خوابی که شب قبلش دیده بودم فکر می کردم و تصمیم گرفتم برای زن عمو تعریفش کنم... شب قبلش خواب دیده بودم که توی حمام یه آب زلالی تا زانوم پر شده بود و یه دفعه سه تا ماهی قرمز کوچولو توی آب دور پاهام چرخیدن... مامان و صدا زدم تا بهش نشون بدم این صحنه قشنگ و... . زن عمو گفت خیره ایشالا ولی ماهی توی خواب خوبه! من حتی تصورشم نمی کردم که تعبیرش یه نی نی خوشگل باشه برام... ولی انگار ناخودآگاه منتظر یه خبر و اتفاق خوب تو زندگیم بودم... تا بالاخره اتفاق افتاد ! ...
نویسنده :
مامان ياسمن
11:24